خونه خاله آزاده
خوشگل زیبای من اومدم مهد کودک دنبالت بعد رفتیم دنبال خاله سوده و رفتیم خونه خاله آزاده خدا رو شکر آبروریزی نکردی مریم جون بهت یک عروسک ناناز کادو داد که خیلی خوشحال شدی کلی اونجا به من و تو خوش گذشت خاله آزاده که برات یه عالمه خوراکیهای خوشمزه خریده بود
برخلاف تصورم که فکرمی کردم اصلا راحت نباشم خیلی به من خوش گذشت و اصلا دلم نمی خواست برگردم ولی صبح بابا نوید دعوام کرده بود به خاطر یک فردی......خوب شایدم حق داره براش عزیزه دیگه......ولی من که خیلی از بابانوید دلگیر شدم ....مجبور شدم زود برگردم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی