دیدن مامی و زوزو و بابا رضا و عمو صادق و سوسن و عمو کامی و غزال
بالاخره پس از یک هفته از اینکه مهد رفتی پنجشنبه رفتیم خونه مامی و تو از توی حیاط صداش می زدی مامی من اومدما اشک توی چشمام جمع شده بود ولی خودم کنترل کردم خیلی زیاد و تو همه عزیزانت را که هر روز می دیدی پس از یک هفته دیدی از اونجا هم رفتیم خونه زوزو و دل آرام و نگار ونیکو و نگین و خاله نسیم و مینو جون و دایی محمد و پدرجون و مادرجون دیدی کلی بهت خوش گذشت ...
نویسنده :
مونا
11:43